از شنبه، از اول ماه، از پانزدهم ماه، از بیستم ماه، از اول سال و.
این کلمات و تعیین وقت برای شروع یک کار، چیزی جز بهانهتراشی برای تنبلی بیشتر و دیرتر انجامدادن آن کار نیست. به خاطر گیر افتادن در این جسم خاکی، نمیتوانم از بند مکان رها شوم اما از بند زمان چرا، میتوانم. نه این که بتوانم به گذشته یا آینده بروم و در آنها دستکاری کنم؛ تنها کاری که میتوانم انجام دهم، از بین بردن این بهانههاست و در نتیجه از این کلیشه مسخرۀ "از شنبه" و تنبلی و انجامندادن کار کمی رهایی پیدا میکنم. نتیجۀ نتیجهاش، یعنی هشت نسل بعدش میشود این که بیشتر کارهای عقب افتاده انجام شدهاند و دیگر تنبل نیستم. به این صورت، دیگر درگیر این مسخره بازیها با اعداد و زمان نمیشوم و اولویت، انجام دادن کار است، نه زمان انجام دادن کار. بنابراین مهم نیست چه زمانی برای درس خوندن شروع میکنم و یا مهم نیست از کی شروع به نویسندگی در وبلاگ جدید میکنم. هرچه زودتر انجام بشوند، به همان مقدار موفقتر هستم.
[یک لبخندِ تصنعیِ دراز]
درباره این سایت